تعداد بازدید: ۲۳
کد خبر: ۷۹۱۴
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۵ - 27 September 1403

دست بر سینه رو به کرببلا

مدح حضرت اباالفضل (ع) - مهرداد ملکی

 

تعداد بازدید : 2

 

دست بر سینه رو به کرببلا
السلام علیک یا سقا

قمر خانواده خورشید
صدقه دارد این قدوبالا

پسر چهارمِ امیر حُنین
دست بر سینه بنی‌الزهرا

چشم و ابروی تو سپاه حسین
کاشفُ الکربِ سید‌الشهداء

اَرمنی‌ها مُرید نام تواند
شاهدم سفره‌های تاسوعا

نامِ تو هم‌ردیفِ یا فَتّاح
چشم‌هایت مُفَرِّجُ‌الغَمّاء

تو که هستی، حسین هم آخر
شد پناهنده بر تو عاشورا

سایبانِ مُخَدّراتِ حرم
پشتْ گرمیِّ زینب کُبری

إعطِنی یا کریم، انا سائل
مستجیرٌ بِکَ ابوفاضل

دست‌گیرِ همه خدایِ ادب
دست پرورده امیرِ عرب

نسلْ در نسلْ خاک پایِ تو‌ایم
به تو دادیم دلْ نَسَبْ به نسبْ
‌
می‌کند زنده یادِ حیدر را
چین پیشانی‌ات به وقتِ غضب

اسدالله کربلا، عباس
بِنِشین باوقار بر مرکب

قد کشیدی همین‌که روی اسب
لشکر کوفیان کشید عقب
‌
می‌شود روضه را تجسم کرد
با کمی فکر، رویِ این مطلب

تا تو بودی سفر به خیر گذشت‌
ای نگهبانِ محمل زینب

تا تو بودی رقیه معجر داشت
روی دوش تو خواب بود هر شب

تا تو بودی کسی اجازه نداشت
بزند چوب خیزران بر لب

وای از لحظه‌ای که غوغا شد
رفتی و در خیام بلوا شد

سایه ات بین نخل‌ها گم شد
پسر فاطمه چه تنها شد

تا رسیدی کنار نهر فرات
علقمه در مقابلت پا شد

تا قیامت خجل ز لبهایت
خنکی‌های آب دریا شد

جانب خیمه راه افتادی
تیر‌ها در کمان مهیّا شد

قدُّ و بالات کار دستت داد
چند صد تیر در تنت جا شد

بی هوا دستِ راستت افتاد
دست چپ هم شکارِ اَعدا شد

حرمله در شکارِ چشم آمد
هدفش چشم‌های سقا شد

نوکِ تیر از سرِ تو بیرون زد
تا پرش بین دیده‌ات جا شد

خواستی تیر را برون بکِشی
گردنت خم به سوی پا‌ها شد

از سرِ تو کلاه‌خود افتاد
یک نفر با عمود پیدا شد

آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت
تا سر چینِ ابرویت وا شد

وای بی‌دست بر زمین خوردی
سجده گاه تو خاکِ صحرا شد

بعدِ سی‌سال یا اخا گفتی
عاقبت مادرِ تو زهرا شد

دورتر از تنت حسین افتاد
همه دیدند قامتش تا شد

گفت: عباس خیز و کاری کن
رویِ لشکر به خواهرم وا شد

دَمِ خیمه یکی دو ساعت بعد
سرِ یک گوشواره دعوا شد
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: