مجری: جناب آقای ایران پور عزیز سلام به شما شبتون بخیر خیلی خوش آمدید به رادیو مقاومت
ایرانپور: سلام عرض میکنم خدمت شما و کلیه شنوندگان عزیز و تسلیت عرض میکنم شهادت آقای امام هادی را. انشالله که شفاعت مونو بکنه
مجری: انشالله همهمون مشمول شفاعت حضرات معصومین بشیم آقای ایرانپور چند ساله که این نعمت نصیب شما شده که مستقیماً خادم حرم شدید؟
ایرانپور: بیشتر از ۲۱ ساله که الان من توفیق خدمت دارم اعطاب مقدسه
مجری: خیلی صحنههای جذاب و زیبا و خاص و متفاوتی رو شما دیدین که شاید خیلی از ما ندیدیم شاید خیلی از مردم مواجه نشدند ممکنه سفر ماها به اون مناطق. صرفاً یک سفر زیارتی کوتاه مدت بوده باشه، اما شما که خادم بودید اتفاقات زیادی رو اونجا ملاحظه کردید اول بفرمایید که شغل شریف شما چیه
ایرانپور: ببینید من در کنار این هنرمندای کارایی انجام دادیم توی اعطاب مقدسه که بیشتر از یه ۵۰ تا اثر هنری شد توی حرم امام حسینی ۱۸ تا درب کار کردیم گاه از حضورتون که ضریح شهدایی کربلا قسمت بانوان؛ و این روکشهای داخل سریعها کار کردیم ما حرم حضرت امیر برای روضه منوره برای رواق حضرت زهرا خوش به سعادت منوره کتیبههای سریع سامرا درباره طلا و نقره و همین دربهای رواقهای مطهر و روکشهای داخل ضریح به عرض به حضورتون که این مورد که شما فرمودین این کارایی که انجام دادیم با این چند ساله همش از. پشتوانهای بود که مردم ایران همشون با همت و نذر و نیازی که داشتند میومدن و ریال این ریال پولها جمع میشد با نذر و نیاز و اشک چشمی که داشتن تو این کارا بشه انجام بشه
من یه موردشو خدمت شما عرض کنم که در یکی از شهرستانهای اصفهان ما داشتیم به مناسبت جشن میلاد امام زمان سه شب این شربت و شیرینی و اینا میدادیم بعد این میخواستیم که مثلاً یه تو این شربت و شیرینی که داشتی میدادیم این یکی از درباره سیدالشهدا رو هم که این درد امام حسین رم اینو درستش کنه بعد این سه شبی که ما داشتیم اونجا شربت و شیرینی میدادیم یه سری کاغذهای چاپ کرده بودیم روش نوشته بودیم جهت کمک به حرمه آقا امیرالمومنین حرم آقا ابوالفضل و حرم امامین جوادین بعد تا شب سوم هیچ کسی نیومده بگه که حالا به قول معروف یه استقبالی بکنه و اینا شب سوم داشتیم دیگ شربت داشتیم میشستیم. بعد یه خانمی که این چادرش وصلهدار بود و همینجور که چادرو گرفته بود
این دستاش انگشتاش قاچ قاچ بود معلوم بود از این رختشویی و اینا اینجوری شده بود. بیاختیار حالا من از رو نادانی و حماقتم دستم رفت تو جیبم فکر کردم کمکی میخواد از من بعد همینجور که داشت گریه میکرد تمام دارایی این زن تمام سرمایه زندگیش یه انگشتر خیلی کوچیک بود توی دستش بود در حالی که این انگشتر رو در میورد و اشک میریخت دستش میلرزید. انگشتر گرفت طرف من گفتم برای امیرالمومنین گریه میکرد گفت نه گفتم برای سیدالشهدا گفت نه گفتم برای ابوالفضل گفت نه بعد خودم مونده بودم که برای چی اینا بعد خودش گفت برا امام زمان برا سامرا حالا اون اتفاقه بعد از اون اتفاق بود که تو سامرا اون جنایت انجام شده بود و اون تخریب انجام شده بود این تمام سرمایه زندگیش این زن همین انگشتر بود که میخواست بیاد بده که تو سامرا کمک کنه توی. بازسازی سامرا که قرار بود انجام بشه این کارایی که انجام شده توی همه حرمها اینا پشتوانه مردمی داشته و تمام مردم ایران شرکت داشتن
مجری: به نظرم هیچ کلامی و هیچ نکتهای و هیچ روایتی شیرینتر و اثرگذارتر از این روایتها از عاشقانههای مردم با حضرات معصومین نیست و هیچ شعاری انقدر نمیتونن اثرگذار باشه تا این روایتهای حقیقی و واقعی که. شما و امثال شما دیدید و شنیدید و حس کردید و لمس کردید ترجیح ما اینه که به جای اینکه حالا من صحبت بکنم یا سوالی بپرسم بازم ایرانپور: از روایتهای این چنینی از حکایتهای این چنینی روایت که خیلی یه کراماتی اصلاً این نیست که بگم من اینو دیدم و حس کردم هر کس دیگهای جای من بود
مثلا بیشتر از ۲۰ سال مثلاً تو اعطاب مقدس بود و اینا خوب یه سری چیزا رو میدید حالا شاید من کمتر دیدم، اما خب یه سری چیزهای دیدیم. اما روایتمون از خود مردم مردمی که باعث شدند و بانی این کارا شدن ببینین این حاج قاسم کاری که کرد حالا تو بحث مقاومتش تو بحث اینکه چه کارایی انجام داد حاج قاسم، اما اون کاریست که خیلی به نظر من نوعی خیلی کار بزرگی بود که کمتر به چشم اومد اینکه همین ستاد بازسازیها درست کرد یعنی اینکه مردم. اینا همشون بدونن که یه جایی هست که میتونن اونا برن و مراجعه کنند و بعد یه جایی درست بشه
اینا از قدیم یعنی از زمان زمان نادر زمان صفویه زمان قدیم کمک میکردن همه، اما خب اینکه یه جایی باید درست بشه که همه این مردم خودشون باید بیان کار کنن خودشون بیان خادمی کنن یعنی کسایی میومدن تو همین صحنه از حضرت زهرا که همین چند روز پیش افتضاح شد وقتی اومدن کار میکردن. خودشون بیل میزدن فرغون میبردند و اینا یک ماه که کار میکردن بعد که داشتن با همدیگه خداحافظی میکردن میگفت من پزشکم و میگفت من قاضی دادگستریم و میگفت من مهندسم من وکیلم
مجری: این اتفاقات که این اتفاقاتو که ما در پیاده روی اربعین هم میبینیم خدمت میکنن اگر اگر باهاشون گفتوگو بکنیم
موقعیت اجتماعی تحصیلات شغلش جایگاهش اعتبارش سمتهای دولتی و غیر دولتی الی ماشاالله من یه سوالی میخوام بپرسم آقای. ایران پور که سوال آخر منه، چون حالا زمان اونم محدوده بیش از این وقت شما رو هم نگیریم سوال رو میپرسم ولی شما بذارید به حساب اینکه شاید من هنوز به یه درک درستی نرسیدم از اصل این ماجرا از اتفاقات و عنایات حضرات معصومین و حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اینکه خوب شما اشاره کردین که بیش از ۲۰ ساله دارید خدمت میکنید در این مسیر شما برای امام حسین به قدر توانتون کار کردین و قدم برداشتین. امام حسین در طول این سالها برای شما چه کرده
ایرانپور: من همه زندگیمو از اهل بیت دارم اینکه بگم که خاک بر سر من کنند که بگم امام حسین همه زندگی منو امام حسین داده. یعنی همه زندگیم از امام رضاست از اهل بیته از بی بی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیهاست تو زندگی همه چیز گرفتم ازشون و همین که عنایتی هست که ما بتونیم خدمت بکنیم اونجا ببینین اگر من بتونم یه خاطره بگم خدمت شما در مورد همین. حرم سیدالشهدا در مورد کاری که میکردیم. ببینین ما برای حرم سیدالشهدا را که درست میکردیم از زیارت ناحیه مقدسه برداشتیم چند تا عبارت انتخاب کردیم گفتیم کلام امام زمان باشه این عبارتها رو آوردیم پنج تا در بود داشتیم درست میکردیم اینا باید رو هر دری یه دونه عبارت زیارت مقدس میومد و این عبارتها را وقتی ما این خواستیم اینا کنیم
دفعه اول تو کوره مینا سو. دفعه دوم رنگش در نیومد دفعه سوم این رنگش اون چیزی بود که ما میخواستیم یعنی سه بار این اتفاق افتاد بعد این درب مازندران بود عرض به حضورتون کرمانشاه بود زنجان بود اینا یه سری این شهرها بانیش بودند و اینا رفت وقتی درست شد رفت دور ایران شروع کردیم درب چرخیدن رندومش اتفاقی یکیش برای همین سال. نو برای عید نوروز که من رفتم اونجا حالا ما نمیدونستیم در رسیده یه بچهها گفت یکی از این درایی که شما درست کردین رسیده و شما بیاین این درو نصبش کنید ما رفتیم که این در حالا این در وقتی وارد حرم سیدالشهدا میشیم سمت راست اولین دری که سمت راست همین تو باب القبله که وارد میشه
درو که اونجا شروع کردیم نصب کردن یکی از خادمای قدیم اومد گفت که این دری که داریم نصب میکنیم عجب جایی دارین نصب میکنه گفتم چه جایی اینجا گفت اینجا محل زمین خوردن ذوالجناحه. تا گفت من حالم ریخت به همدیگه که این درم داریم یه دری میزاریم که حالا محل زمین خوردن ذوالجناح هست و یکی از درای دیگه که آوردیم که همون پایین پاس شهدا بود من خودم نمیدونستم امیرکبیر اونجا خاکه یکی از درا رو تو همون رواق گذاشتیم که امیرکبیر پشتش خاک بود اونقت این درا حدود یه یک ماه بعدش رفتیم دورشو تکمیل بکنیم صبح که من رفتم صبح زود میبینم یه چیزایی، چون شب و صبح کار میکرد میبینم وسایل اون زیر پای زیر دست و پای زائرای او نباشه دیدم یه پسری با ویلچر چسوندن پشت این در. تا دیدمش پشت در چسباندند و اینا یه نگاهی کردم که ببینم این طرف و اون طرف میره پدرش تا دید من حالا لباسم پوشیده بودم و اینا تا دید گفت این در شما نصب کردین گفتم که بله گفت که میدونی چرا این بچه گذاشتم پشت در گفتم نه گفت رو این عبارتی که روی این در نوشتین برای همین این بچه رو گذاشتم پشت در گفتم این عبارت چیه تا نگاه کردم دیدم نوشته از السلام علی المظلوم بلاناصر تا این عبارت دیدم. یاد اون کلام اون خادم قدیمی حرم امام حسین افتادم که گفت شما دارین درو جایی میزارین که محل زمین خوردن ذوالجناحه و این سه بار این مینا تو کوره رفت
سوخت این درو دور ایران چرخید، اما اون دری که عبارت همین امام زمان به همون موقعیتی که شهادت خود سیدالشهدا بود و محل زمین خوردن ذوالجناح در همون جا نصب شد و این نشون میداد که رشته هستی همه این کارا دست کسایی دیگه هست و ما را فقط این. یه چیزی دور گردنمون بستند و خودشون دارن میکشن که چه اتفاقایی بیفته
مجری: خوش به سعادتنا خوش به سعادتتون دعا کنین برای ما برای همه بر بچههای رادیو مقاومت شنوندههای رادیو مقاومت با این حال خوبتون در اولین فرصت و اولین سفری که مشرف شدین و ظاهر شدین حتماً نایب الزیاره ما هم باشین یا علی مدد زنده باشین خدانگهدارتون.
ویراستاری شده:
لطفا ذکر شود اقای ایرانپور خادم هنرمند عتبات عالیات در گفتوگو با برنامه "ایران جان" رادیو مقاومت از قصهی زن بیبضاعتی گفت که تمام دارائیش رو شب ولادت امام زمان ع برای بازسازی حرمین شریف جوادین در سامرا هدیه داد.
مجری:
جناب آقای ایرانپور عزیز، سلام عرض میکنم، شبتون بخیر. خیلی خوش آمدید به رادیو مقاومت.
ایرانپور:
سلام عرض میکنم خدمت شما و همه شنوندگان عزیز رادیو مقاومت. همچنین تسلیت عرض میکنم به مناسبت شهادت حضرت امام هادی علیهالسلام. انشاءالله که همه ما مشمول شفاعت ایشان قرار بگیریم.
مجری:
انشاءالله، خداوند همه ما رو مشمول شفاعت حضرات معصومین علیهمالسلام قرار بده.
آقای ایرانپور، چند ساله که این نعمت نصیب شما شده و به صورت مستقیم توفیق خادمی در حرمهای مطهر رو دارید؟
ایرانپور:
بیش از ۲۱ ساله که الحمدلله توفیق خدمت در اعتاب مقدسه نصیب من شده.
مجری:
حتماً شما صحنهها و لحظات بسیار خاص، زیبا و متفاوتی رو در این سالها دیدید؛ چیزهایی که شاید خیلی از ما هیچوقت تجربه نکنیم. برای اغلب مردم، سفر به این مناطق یک زیارت کوتاهمدته، اما شما بهعنوان خادم، از نزدیک شاهد اتفاقات زیادی بودید.
در ابتدا بفرمایید شغل و حوزه فعالیت شما در این سالها چی بوده؟
ایرانپور:
ببینید، بنده در کنار جمعی از هنرمندان، کارهای هنری متعددی رو در اعتاب مقدسه انجام دادیم. مجموع این آثار به بیش از ۵۰ اثر هنری میرسه. در حرم مطهر امام حسین علیهالسلام حدود ۱۸ درب کار کردیم، پنجرهها و کتیبههای قتلگاه رو کار کردیم، از جمله درب ضریح شهدای کربلا در قسمت بانوان و همچنین روکشهای داخل ضریح. در حرم حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام برای دربهای روضه منوره و رواق حضرت زهرا سلاماللهعلیها، کار کتیبهها و بخشهایی از ضریح انجام شده. در سامرا نیز درباره طلا و نقره، دربهای رواقهای مطهر و روکشهای داخل ضریح فعالیت داشتیم. تمام این کارهایی که عرض کردم، در طول این سالها با پشتوانه مردم ایران انجام شد؛ مردمی که با نذر و نیاز، با همت، با اشک چشم و حتی با ریال به ریال کمکهایشان باعث شدند این آثار شکل بگیرد و اجرا شود. اجازه بدید یک خاطره در این زمینه خدمت شما عرض کنم.
در یکی از شهرستانهای اطراف اصفهان، به مناسبت جشن میلاد امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف، به مدت سه شب شربت و شیرینی پخش میکردیم. همزمان تصمیم گرفتیم برای کمک به حرمهای مطهر و ساخت دربهای امام حسین ع هم اطلاعرسانی کنیم. کاغذهایی چاپ کرده بودیم که روی آن نوشته شده بود: "جهت کمک به حرم مطهر امیرالمؤمنین علیهالسلام، حرم حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام و حرم امامین جوادین علیهماالسلام". تا شب سوم، کسی جلو نیامده بود که کمکی بکند یا استقبالی نشان بدهد. شب سوم، دیگ شربت را شستوشو میدادیم که ناگهان خانمی جلو آمد؛ چادری وصلهدار به سر داشت و با دست، چادرش را جمع کرده بود و دستهاش ترکخورده بود، انگشتهاش قاچقاچ شده بود؛ کاملاً معلوم بود از رختشویی و کار سخت اینجوری شده. بیاختیار از روی نادانی و حماقتم دستم رفت توی جیبم، فکر کردم شاید کمکی از من میخواد. اما دیدم تمام دارایی این زن، تمام سرمایه زندگیش، یه انگشتر خیلی کوچیکه که توی دستش بود. داشت انگشتر رو درمیآورد، اشک میریخت، دستش میلرزید. انگشتر رو گرفت طرف من
گفتم: برای امیرالمؤمنین؟
گفت: نه
گفتم: برای سیدالشهدا؟
گفت: نه
گفتم: برای حضرت ابوالفضل؟
گفت: نه
خودم مونده بودم که پس برای چی؟
بعد خودش گفت: برای امام زمان ع برای سامرا
اون موقع تازه اون جنایت سامرا اتفاق افتاده بود، اون تخریبها انجام شده بود. تمام سرمایه زندگیش همین انگشتر بود که آورده بود بده برای کمک به بازسازی سامرا. این کارهایی که در همه حرمها انجام شده، همش پشتوانه مردمی داشته؛ همه مردم ایران توش شریک بودن.
مجری:
به نظرم هیچ کلام، نکته یا روایتی شیرینتر و اثرگذارتر از همین روایتهای ناب و عاشقانه مردم با حضرات معصومین نیست. هیچ شعاری هم به اندازه این روایتهای واقعی که شما و امثال شما دیدید، شنیدید، لمس کردید، اثرگذار نیست. ترجیح ما اینه که بهجای صحبتهای کلی، همین حکایتها گفته بشه.
ایرانپور:
این روایتها از خود مردمه؛ از مردمی که بانی و باعث این کارها شدن. این کرامتها چیز عجیبی نیست؛ هر کسی بیست سال تو اعتاب مقدسه خدمت کنه، حتماً چیزهایی میبینه. شاید من کمتر دیدم. اما خب یه سری چیزائی دیدیم، اما روایت ما از مردم و مردمی که باعث و بانی این کارها و بازسازی شدند. ببینید، حاج قاسم شاید کارهای زیادی برای مقاومت انجام داد، اما به نظر من یکی از کارهای خیلی بزرگ حاج قاسم که کمتر بهش توجه شد. همین شکلدادن به ستاد بازسازی عتبات بود؛ اینکه مردم بدونن جایی هست که میتونن بیان، مراجعه کنن، خودشون وارد کار بشن. از قدیم مردم کمک میکردن؛ از زمان صفویه و قبلتر. اما اینکه یه ساختاری درست بشه که مردم خودشون بیان کار کنن و خادمی کنن، بیان بیل بزنن، فرغون بکشن، این خیلی مهم بود. تو صحن حضرت زهرا سلاماللهعلیها همین چند وقت پیش که افتتاح شد آدمهایی بودن که یک ماه کار میکردن، بعد موقع خداحافظی میگفتن:
من پزشکم، من قاضی دادگستریم، من مهندسم، من وکیلم.
مجری: دقیقاً همین صحنهها رو ما تو پیادهروی اربعین هم میبینیم. اگه با این آدمها گفتوگو کنی، میبینی چه جایگاه اجتماعی، تحصیلات، شغل و مسئولیتهایی دارن. من یه سؤال آخر دارم آقای ایرانپور با توجه به محدودیت زمان. شما بزارید بحساب شاید عدم درک درست من از عنایات اهل بیت و خصوصا حضرت اباعبدالله الحسین ع، شما بیش از بیست ساله در این مسیر برای امام حسین علیهالسلام به قدر توانتون کار کردید و قدم برداشتید. میخوام بدونم امام حسین در این سالها برای شما چه کرده؟
ایرانپور: من همه زندگیمو از اهلبیت دارم. امام حسین به من همه چیزی داده، باید خاک بر سرم کنم که بگم برای ما کاری نکرده. همه زندگیم از امام رضاست، از اهلبیت، از بیبی دو عالم حضرت زهرا سلاماللهعلیهاست. همین که عنایت دارن و اجازه میدن ما خدمت کنیم، خودش همهچیزه. اجازه بدید یه خاطره بگم. برای حرم سیدالشهدا، از زیارت ناحیه مقدسه چند عبارت انتخاب کردیم؛ گفتیم کلام امام زمان باشه. پنج تا درب داشتیم درست میکردیم و هر در باید یه عبارت زیارت ناحیه مقدسه میداشت. این درب مینا کاری شده بود و باید داخل کوره میرفت و سه بار این درب رفت تو کوره. دفعه اول سوخت، دفعه دوم رنگش درنیومد، دفعه سوم دقیقاً همونی شد که باید میشد.
بانی این دربها شهرهای مختلف؛ مازندران، کرمانشاه، زنجان بودن. وقتی آماده شد، درها رو دور ایران چرخوندیم. عید نوروز بود که گفتن یکی از این درها رسیده و بیایید نصبش کنیم. وقتی وارد حرم سیدالشهدا میشید، از بابالقبله، سمت راست، اولین درب همونجاست. داشتیم نصب میکردیم که یکی از خادمان قدیمی گفت: میدونی این در کجا نصب میشه؟
گفت: اینجا محل زمین خوردن ذوالجناحه. حالم دگرگون شد. بعد فهمیدیم یکی از درهای دیگه هم کنار محل دفن امیرکبیر نصب شده. حدود یک ماه بعد، صبح زود رفتم برای تکمیل کار. دیدم یه پسر معلول با ویلچر رو چسبوندن پشت در. نگاه کردم اطرافش لوازمی نمونده باشه وقتی شب کار میکردیم. پدرش تا منو با لباس دید و
پدرش گفت: این در شما نصب کردید؟
گفتم: بله.
گفت: میدونی چرا بچهمو آوردم اینجا پشت درب؟
گفتم: نه
گفت: برای همین عبارتی که روی درب نوشتید بچهام رو گذاشتم اینجا!
گفتم این عبارت چیه؟ نگاه کردم دیدم روی در نوشته: السلام علی المظلوم بلا ناصر.
تا این عبارت رو دیدم، اون لحظه یاد حرف همون خادم افتادم که گفته بود: شما درب رو دارید جائی نصب میکنید که محل زمین خوردن ذوالجناح هست. دیدم این درب، با اون همه رفتوبرگشت، سوختن سه بار تو کوره، چرخیدن دور ایران، دقیقاً همونجایی نصب شد که باید میشد. یعنی محل شهادت سیدالشهدا و زمین خوردن ذوالجناح. این یعنی رشته هستی دست ما نیست و ما فقط وسیلهایم.
مجری:
خوش به سعادتتون… خوش به سعادتمون.
دعا کنید برای ما، برای همه بچههای رادیو مقاومت و شنوندهها؛ و انشاءالله در اولین تشرف، نایبالزیاره ما هم باشید.
یا علی مدد، خدا نگهدارتون.